بهار وطن
شفیقه اصغر نعمت شفیقه اصغر نعمت

کسی گفتا  وطن دیگر وطن نیست

وطن کا شا نه زاغ و زغن نیست

بگفتم جان من هوشدار و خا موش

ترا بر لب جواب این سخن نیست

وطن از ما و ما ئیم زان میهن

مگر این شیوه و رسم کهن نیست؟

اگر دوریم و رنجوریم و بیکس

بلد غیر هر گز زان من نسیت

من آنجا زاده ام از مام میهن

بخو نم عشقی جز عشق وطن نیست

ابر مردان با اندیشه رفتند

کنون باغ وطن را یا سمن نیست

جوانان وطن ای پاسداران

دگر امیدی از نسل کهن نیست

بجنبید و وطن را زنده سازید

که بیدری سزای این وطن نیست

به نو روز و به سال نو باندیش

که سال نو چو ادوار کهن نیست

بگیرید دست یکدیگر به الفت

که خشم و کین و نفرت شان و فن نیست

تو ! انسانی فراست داری و هوش

دگر فخرت به دستارو چپن نیست


March 26th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان